من تنها هستم اما تنها من نیستم
بیا ای خسته خاطر دوست ! ای مانند من دلکنده و غمگین من اینجا بس دلم تنگ است  
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک با رضایت طرفین
برای تبادل لینک اول کلبه من رو با نام من تنها هستم اما تنها من نیستم و آدرس baya.LXB.ir لینک کن بعد مشخصات خود را در زیر بنویس . در صورت دیدن لینک کلبه من در سایت شما لینکتان به طور خودکار در کلبه من قرار میگیرد.





بگذر از نی، من حکایت می کنم

وز جدایی ها شکایت می کنم

ناله های نی ، از آن نی زن است

ناله های من ، همه مال من است

شرحه شرحه سینه می خواهی اگر

من خودم دارم، مرو جای دگر

 

این منم که رشته هایم پنبه شد

جمعه هایم ناگهان یکشنبه شد

چند ساعت، ساعتم افتاد عقب

پاک قاطی شد سحر با نیمه شب

یک شبه انگار بگرفتم مرض

صبح فردایش زبانم شد عوض

آن سلام نازنینم شد «هِلو»

وآنچه گندم کاشتم، رویید جو

پای تا سر شد وجودم «فوت» و«هد»

آب من«واتر» شد و نانم«برد»

وای من! حتی پنیرم «چیز» شد

است و هستم ، ناگهانی «ایز» شد

من که با آن لهجه و آن فارسی

آنچنان خو کرده بودم سال سی

من که بودم آنهمه حاضر جواب

من که بودم نکته ها را فوت آب

من که با شیرین زبانی های خویش

کار خود در هر کجا بردم به پیش

آخر عمری، چو طفلی تازه سال

از سخن افتاده بودم، لال لال

کم کمک،‌ گاهی «هِلو» ، گاهی «پیلیز»

نطق کردم! خرده خرده، ریز ریز

در گرامر همچنان سردرگمم

مثل شاگرد کلاس دومم

گاه «گود مورنینگ» من جای سلام

از سحر تا نیمه شب دارد دوام

با در و همسایه هنگام سخن

لرزه می افتد به سر تا پای من

می کنم با یک دو تن اهل محل

گاهگاهی یک «هلو» رد و بدل

گر هوا خوبست یا این که بد است

گفتگو درباره اش صد در صد است

جز هوا ، هر گفتگویی نابجاست

این جماعت، حرفشان روی هواست

بگذر از نی، من حکایت می کنم

وز جدایی ها شکایت می کنم

نی کجا این نکته ها آموخته

نی کجا داند نیستان سوخته

نی کجا از فتنه های غرب و شرق

داغ بر دل دارد و تیشه به فرق

بشنو از من ، بهترین راوی منم

راست خواهی ، هم نی و هم نی زنم

سوختند آنها نیستان مرا

زیر و رو کردند ایران مرا

کاش می ماندم در آن محنت سرا

تا بسوزانند در آتش مرا

تا بسوزانندم و خاکسترم

در هم آمیزد به خاک کشورم

دیدی آخر هر چه رشتم پنبه شد

جمعه هایم ناگهان یکشنبه شد


موضوعات مرتبط: غم نوشته های من
[ چهار شنبه 31 خرداد 1391 ] [ 23:33 ] [ baya ]
درباره وبلاگ

من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم اگر به خانه ی من آمدی ، برای من ای مهربان ! چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم
امکانات وب

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 6
بازدید ماه : 6
بازدید کل : 176747
تعداد مطالب : 184
تعداد نظرات : 95
تعداد آنلاین : 1